به گزارش همشهری آنلاین، متن این اثر برداشتی آزاد از نمایشنامه «رومئو و ژولیت» ویلیام شکسپیر است و حکایت تراژدی دلدادگی ۲ عاشق جوان را در بستر طنز و کمدی روایت میکند و چاشنی ترانه و موسیقی به آن افزوده شده است. داستان نمایش «رومئو و ژولیت» تقریبا همان است که بارها شنیده و دیدهایم. به بهانه استقبال مخاطبان از این کنسرت - تئاتر گفتوگویی با شهروز دلافکار داشتهایم.
شما پیش از این، نمایش «اتول سورون» را در سال ۹۹ با آقای «باقر سروش» کار کرده بودید. در آغاز از همکاری دوباره با این نویسنده در نمایش «رومئو و ژولیت» بگویید.
من همیشه نسبت به کارگاههای آموزشیام و هنرجویانم احساس مسئولیت میکنم. نویسنده متنهایی که کارگردانی میکنم، همیشه آقای باقر سروش است و ایشان پیشنهاد متن «رومئو و ژولیت» را داد. در نمایش قبلی هم پیشنهاد اجرای «اتولسورون» از سوی او بود. در هر کارگاه آموزشی، آقای سروش متن را بر اساس دیدگاهش از هنرجویان انتخاب میکند و مینویسد. وقتی سالن اصلی محراب را دیدیم، تصمیم گرفتیم یک اجرای شکسپیری در این سال اجرا برویم.
هنرجویانی که در این کارگاه بازیگری آموزش دیدند، برای اولینبار روی صحنه حرفهای تئاتر آمدهاند. آنها چه تواناییهایی داشتند که توانستند با راهنمایی و آموزشهای شما به این سطح از بازی و اجرای متن «رومئو و ژولیت» برسند؟
ببینید، بچههایی که به کارگاه آموزشی میآیند، یکسری تواناییهای فردی نسبت بهخودشان دارند. آنها تا به حال بازیگری نکردهاند و برای اولینبار روی صحنه میروند. ما به آنها به مدت ۴ ماه آموزشهای اولیه شامل بیان، بدن، تخیل، تمرکز، حضور صحنهای و اشغالکردن فضا و موارد دیگر را میدهیم و بعد که نزدیک شدند به شناخت خودشان روی صحنه و اتودهایی که بر اساس متنهای منتخب خودشان از آنها دیدیم، میرویم سراغ مرحله بعد که برخورد با نمایشنامه است و آقای سروش متنی را با اقتباس از نمایشنامه اصلی مینویسد و ما نسبت به توانایی هنرجویان نقشهای مناسب را به آنها میدهیم.
یعنی متن هم بهصورت کارگاهی و همزمان با آموزش بازیگران نوشته میشد؟
بله، آقای سروش نمایشنامه را قسمت به قسمت مینویسد و به ما میرساند و ما هر قسمت را تمرین میکنیم و پیش میرویم.
با توجه به اینکه بازیگران این نمایش برای اولینبار روی صحنه تئاتر حرفهای میآیند، چرا شیوه اجرایی کنسرت - تئاتر را انتخاب کردید؟ اینکه بازیگران همزمان درگیر اجرای نقش خود در تئاتر و اجرای آوازها و حرکات موزون باشند، کار را برای آنها سخت نمیکرد!؟
راستش نمیخواستم نام کارمان را کنسرت - تئاتر بگذارم، ولی چون در نمایشمان از آلات موسیقی زیادی استفاده میکنیم، نمایش ما به این شکل عنوان شد. شما ببینید، در اجرای نمایش، پیانو داریم، ویولن و ویولنسل داریم، کاخن، ترومپت، گیتار و گیتارالکترونیک داریم و سازهای دیگر. بنابراین بهتر دیدیم از ظرفیت موسیقایی کار بهره ببریم و مخاطبانی را هم که به موسیقی علاقهمندند، جذب نمایش بکنیم.
بهنظرتان بازیگران الان روی صحنه آنقدر خوب ظاهر شدهاند که بتوان آنها را بهعنوان بازیگران آینده تئاتر معرفی کرد؟
بله، این پروسهای که بچهها میگذرانند، رو به فعالیت حرفهای است. سال گذشته هم در نمایش «اتولسورون»، آنها را از پروسه هنرجویی بردیم به جشنواره فجر اصلی، درصورتی که هیچکدام تجربه بازیگری نداشتند اما موفق شدیم با همان بچهها به جشنواره فجر راه پیدا کنیم و حتی در رشتههای مختلف و متعدد کاندیدا شدیم و در واقع بهخاطر کیفیت خوب کار به ما اجرای عمومی دادند و در سالن استاد حمید سمندریان اجرا رفتیم؛ در پیک کرونا! ولی نمایش ما یکی از اجراهای موفق و پرفروش در آن بازه زمانی تماشاخانه ایرانشهر شد. نمایش «رومئو و ژولیت» را هم تصمیم داریم برای جشنواره فجر ارسال بکنیم. بهنظرم این هنرجویان باید از این به بعد بروند دنبال تجربهکردن.
شما از بازیگران حرفهای و کاربلد سینما و تئاتر هستید. چرا در این اجرا، خودتان کنار بچهها بازی نکردید که از تجربههای بازیگری شما هم بیاموزند؟
چون اگر خودم وارد تیم بازیگری بشوم، دیگر نمایش اجرا نمیشود! من باید از بیرون نمایش را با دقت نگاه بکنم و اگر یک «واو» جابهجا بشود، ریتم صحنه میافتد. بنابراین چنین چیزی ناممکن است. البته اگر یک نمایش با تعداد محدود ۴ یا ۵ پرسوناژ داشته باشد و همه هم بازیگران حرفهای باشند، بله، خودم میروم و کنارشان بازی میکنم و لذت هم میبرم اما اینجا نمیشود. ما در این اجرا هر ثانیه کار را درنظر داریم. اگر دیالوگی یکثانیه کش پیدا بکند و ریتم به هم بخورد، فردا شب با بازیگران برخورد میشود. ما باید اجرا را کوک نگه داریم و این کار برای هر شب و با بچههایی که اولینبار روی صحنه میآیند خیلی مشکل است.
طی چند سال گذشته، روند تولید نمایش توسط بازیگران و کارگردانان حرفهای که به علاقهمندان بازیگری آموزش میدهند و خروجی کارگاه را روی صحنه میبرند، خیلی باب شده. بهنظرتان تولید چنین نمایشهایی میتواند کمکی به جریان تئاتر حرفهای کشور بکند؟ آیا هنرجوها نیاز به تحصیلات و آموزش آکادمیک ندارند؟
ببینید، من از هر ۲ شکل ورود بازیگران به این عرصه استقبال میکنم، یعنی هم اینکه هنرجو در کلاسهای مؤسسههای مختلف دورههای آموزشی بگذراند و تجربه کسب بکند و هم اینکه هنرجو را از پایه ببرند روی صحنه برای اجرا که این مورد دوم خیلیخیلی سخت است. ولی به آموزش آکادمیک هم نیاز است. الان این بچهها تجربی کار میکنند، اگر آکادمیک بشود که بهتر. اینها مکمل همدیگرند. بازیگر باید مدام کار بکند. باید در بحران بازی بیفتد تا اتفاق خوبی برایش بیفتد. تا یک جایی میتوان روی متن و تئوری بازیگر را مدیریت کرد. از یک جایی بهبعد باید بپرد توی آب. اگر نپرد، جواب نمیگیرد.
چرا نمایشنامه شکسپیر را به همان صورت تراژدی اجرا نکردید و آن را به شکل کمدی روی صحنه بردید!؟
راستش من دیگر بعد از کرونا اصلا دوست ندارم تراژدی کار بکنم. مردم ما آنقدر عزیز از دست دادند که دیگر الان وقت تراژدی نیست. من همیشه دنبال طنزی هستم که مردم وقتی از سالن بیرون میروند، احساس بدی نداشته باشند از اینکه در آن لحظهها خندیدند. یک حس خوشحالی در وجودشان ایجاد بکنیم و تا خانه که میرسند، تبسمی روی لبشان باشد. البته هدفم این هم نیست که فضایی ایجاد بکنیم که آدمها را شدیدا بخندانیم. در واقع میخواهیم کمی آدمها را از غم دور بکنیم. من احساس میکنم الان در دوره بعد از جنگیم، چون خیلی عزیز از دست دادیم.
شاید مثل جنگ جهانی دوم است! آثاری که بعد از جنگ جهانی دوم نوشته شد، چه بود؟ «در انتظار گودو» بود! آدمها به پوچی میرسند. میایستند ساعتها حرف میزنند اما من همیشه امید را دوست دارم. حس میکنم جذابترین قسمت دراماتیک زندگی یک انسان، امید است. تا حالا تراژدی کار نکردهام و علاقهای هم به تراژدی ندارم. اگر هم بخواهم تراژدی کار بکنم باید دراماتورژی بشود تا تأثیرگذار باشد. ما ترجیح دادیم زهر یک اثر تراژدی را بگیریم و آرامآرام آن را به کمدی نزدیک بکنیم.
نظر شما